نشستم گوشه ای از سفره ی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از تو صیف شیرینت
به عابر ها تعارف میکنی دارو ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ضرره از سرشار سرشاره صفت هایت



مطالب مرتبط