باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان

باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان

نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان

چه عجب!طشتی برای این سرت آورده اند
ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان

تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران

ای تمامی غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران

این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان



مطالب مرتبط

ای کربلا نرفته ها
ای کربلا نرفته ها

چهار شنبه, 14 مهر 1400

پخش
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای بدن بی سر گرما دیده

یک شنبه, 08 اسفند 1400

پخش
 من این غمو نمی‌فروشم
من این غمو نمی‌فروشم

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش