ابر مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد
 با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد
 امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تو را
 از تو گفتم با دلم کوتاه آمد گریه کرد
 ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد
 مادرم نذر تو را هر وقت «هم زد» گریه کرد
 با تمام این اسیران فرق داری قصه چیست؟
 هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد
 از سر ایمان به داغت گاه می گویم به خویش
 شاید آن شب «زجر» هم وقتی تو را زد گریه کرد
 وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشیده شد
 آن زن غساله هم اشکش در آمد گریه کرد



مطالب مرتبط

هلال من به فدای رخ نورانی ات
هلال من به فدای رخ نورانی ات

چهار شنبه, 16 شهریور 1401

پخش
اگه دلت گرفته از بدی دنیا
اگه دلت گرفته از بدی دنیا

چهار شنبه, 20 مرداد 1400

پخش
وابسته تیغ علم شده دل
وابسته تیغ علم شده دل

دو شنبه, 10 خرداد 1400

پخش
من چقدر با روزای قبلم فاصله دارم
من چقدر با روزای قبلم فاصله دارم

پنج شنبه, 21 مرداد 1400

پخش