وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
 «تا با تو بگويم غم شب هاي جدايي»
 اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
 «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
 «من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
 اي کاش تو يکبار به بالين من آيي
 در بنده نوازي و بزرگي تو شک نيست
 من خوب نياموختم آداب گدايي
 عمري ست که ما منتظر آمدنت، نه
 تو منتظر لحظه ی برگشتن مايي
 مي خواستم از ماتم دل با تو بگويم
 از ياد رود ماتم و دل چون تو بيايي
 امشب شده اي زائر آن تربت پنهان؟
 يا زائر دلسوخته ی کرب و بلايي
 اي پرسشِ بي پاسخِ هر جمعه ی عشّاق
 آقا تو کجايي؟ تو کجايي؟ تو کجايي؟



مطالب مرتبط

 من این غمو نمی‌فروشم
من این غمو نمی‌فروشم

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش
ای کربلا نرفته ها
ای کربلا نرفته ها

چهار شنبه, 14 مهر 1400

پخش
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای بدن بی سر گرما دیده

یک شنبه, 08 اسفند 1400

پخش