در حجره در بسته تنی در تب و تاب است
 جان می دهد و تشنه یک جرعه آب است
 
 ناله ها زند، کنج حجره
 دست و پا زند، کنج حجره
 
 چون مار گزیده تنم از کینه بسوزد
 از لعل لبم تا جگر و سینه بسوزد
 
 از جفا شده، خون دل من
 همسرم شده، قاتل من
 
 نه مادر و نه خواهر و نه همدم و یاری
 تا بهر من خسته کند ناله و زاری
 
 ای هم نفسِ، نانجیبم
 کف نزن ببین، من غریبم



مطالب مرتبط