فرات بود و عطش بود و کودکان حرم
 خروش غیرت زمزم نمی رود از یاد

دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد
 همان مصیبت اعظم نمی رود از یاد

به دشت, دختر و زنها برهنه پا و دوان
 …بدون یاور و محرم, نمی رود از یاد

اسیر بودن با خواهران بی معجر
 هجوم سیلی محکم, نمی رود از یاد

به شام, بر سر ما سنگ می زدند ز بام
 بلای شهر جهنم نمی رود از یاد

به شهر شام, به بزم یزید, بین طشت
 سر شکسته و درهم نمی رود از یاد

 



مطالب مرتبط

چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش
سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش