سینه ام چون تلاطم دریا
 چشم من چشمه ی غم دنیا
 داده ام این دل اسیرم را
 دست بال و پر کبوترها
 همره بال هایشان بردند
 تا بسازند سایبانی را
 سایبانی برای خاک بقیع
 حائلی بین آفتاب، آن جا
 بوی غربت هزار سالی هست
 که از آن خاک می رود بالا
 غم میان دلم چو زائر شد
 غصّه دار امام باقر شد
 زهر دادند عمق جانت را
 تیره کردند آسمانت را
 وَ گرفتند با شراب زهر
 قوت دستان مهربانت را
 مگر آن چشم ها نمی دیدند
 بال پرواز بی کرانت را
 دم آخر مرور می کردی
 روضه ی درد بی امانت را
 به خدا چشم های تو می دید
 رخ نیلی عمّه جانت را
 داغ بازار شام یادت بود
 بارش سنگ بام قوم یهود
 در میان شلوغی و فریاد
 بین آشوب شهر سنگ آباد
 وقت آغاز سنگ باران ها
 عمّه زینب نجاتمان می داد
 پیش چشم رباب بی کودک
 پیش بابای بی کسم سجّاد
 سر اصغر که بی تعادل بود
 از روی نیزه بارها افتاد
 تازیانه به هر طرف می بُرد
 کودکان را چو کاه بر روی باد
 دیدم آنجا تمام غم ها را
 زخم زنجیر پای بابا را



مطالب مرتبط

روضه
روضه

چهار شنبه, 09 بهمن 1398

پخش
نمیدونم دلم دیونه ی کیست
نمیدونم دلم دیونه ی کیست

پنج شنبه, 04 آذر 1400

پخش
یا جواد الائمه
یا جواد الائمه

شنبه, 19 تیر 1400

پخش