با حاجیان ساکن، حجّت تمام کردی

از کعبه دل بریدی، عزم قیام کردی

 

گفتی که جدِّ من گفت، این حجّ آخر توست

اتمام حجّت آنجا، با خاص و عام کردی

 

یک مشت خون خود را، بر آسمان فشاندی

ای آسمان دوباره، شُرب مدام کردی

 

زمزم به جوش آمد، اصغر به گریه افتاد

خون گلوی او را، تا استلام کردی

 

در کعبه حاجیانی، با رمی جَمرَه سرگرم

در کربلا تو امّا، حج را تمام کردی

 

احرام بستن تو، آن سال حالتی داشت

ماه محرّمت را، ذی‌الحجّه نام کردی

 

لبّیک بود آن سال، ذکر تشهّد تو

خواندی نماز صبح و در دل سلام کردی

 



مطالب مرتبط

کیمیا داری خاک و طلا میکنی
کیمیا داری خاک و طلا میکنی

پنج شنبه, 18 فروردین 1401

پخش
ابی عبدالله آقای من
ابی عبدالله آقای من

دو شنبه, 22 خرداد 1402

پخش
جوون امام حسین
جوون امام حسین

پنج شنبه, 26 اسفند 1400

پخش