بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو
ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو

دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاه
وقتی به استغاثه شنیدم صدای تو...

در حیرتم چه شد که نشد آسمان خراب
وقتی شنید نالۀ واغربتای تو

خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند
وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو

رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو

اجر هزار عمره و حج در طواف توست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو!

با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه
شد متّحد رضای خدا با رضای تو

تا با نماز خوف تو گردد قبول حق
شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو

تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین!
فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو



مطالب مرتبط