شد غرق در غم روزگارت عمه جانم

خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم

 

در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد

در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم

 

بر روی تل، در غربتِ شام غریبان

ایکاش بودم در کنارت عمه جانم

 

تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی

مرهم برای حال زارت عمه جانم

 

جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی

دیدم گره خورده به کارت عمه جانم

 

مانند قلبت چند جای چادرت سوخت

در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم

 

چشم عمو عباسمان را دور دیدند

شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم

 

لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را

در بین آتش؛ با جسارت عمه جانم

 

بین تمام داغ هایی را که دیدی

می سوزم از داغ اسارت عمه جانم!



مطالب مرتبط

اسوه شهید گمنام
اسوه شهید گمنام

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
اگر آن ماه نمونه
اگر آن ماه نمونه

یک شنبه, 29 اسفند 1400

پخش
فدای اون حرمت مادر
فدای اون حرمت مادر

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش