بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند

شادی زندگی مختصرم را بردند 

 

تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند 

سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند 

 

عوض اینکه بخوانند برایم قصّه 

بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند 

 

بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد 

خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند 

 

تار صوتی من از ناله زدن بسته شده 

غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند 

 

پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم 

قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند 

 

نوک انگشت شناساند به من روی تو را 

مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند 

 

ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست 

سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند 

 

گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی 

حالت خیره شدن از نظرم را بردند 

 

مانده مویم به زیر ناخُن  زجر ای بابا 

گیسوی بافته تا به کمرم را بردند 

 

بین این قافله همبازی من اصغر بود 

نیزه ای دُزد شد و همسفرم را بردند 

 

هیچ کس مثل من از فاطمه ارثیه نبُرد 

روضه خوان های پریشان خبرم را بردند 

 



مطالب مرتبط

دعای ندبه
دعای ندبه

جمعه, 31 مرداد 1399

پخش
امشب حسنات می فرستد زهرا | مدح
امشب حسنات می فرستد زهرا | مدح

چهار شنبه, 21 فروردین 1398

پخش
حال من بستگی داره به عشق
حال من بستگی داره به عشق

چهار شنبه, 11 دی 1398

پخش
به نام پسر حیدر کرار
به نام پسر حیدر کرار

شنبه, 06 اسفند 1401

پخش