شام شلوغو یادمه؛ دیدم همه دف می‌زدن

یه‌عدّه‌ای می‌خوندن و می‌رقصیدن؛ کف می‌زدن

 

خرابه و خستگی و نافله‌های عمّمون

گریه‌های سه‌ساله و زوزه‌ی چوب خیزرون

 

توو دست یکی، یه سپر؛ دست یکی، گوشواره بود

بین سنان و حرمله، دعوا سر شیرخواره بود

 

یادم نمیره آتیش محلّه‌ی یهودیا

سنگای روی پشت بوم؛ سرای زیر دست و پا

 

بابام که قرآن می‌خونه، اشک رقیّه درمیاد

میون مجلس شراب، بین طبق یه سر میاد



مطالب مرتبط

مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش