باران گرفت و سینه پر از عطر یار شد

بلبل غزل سرود و چمن بیقرار شد

پیچید در طبیعت دنیای خاکیان

عطر تبسم تو و نامش بهار شد

تنها به شوق بوسه زدن بر عبای تو

هر قاصدک به دوش نسیمی سوار شد

ای کاش جایگاه خودش را به من دهد

آن ذره ای که بر سر راهت غبار شد

هر شاعری فرزدق و دعبل نمی شود

هر کس که خاک پای تو شد شهریار شد



مطالب مرتبط

چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش
سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش