چرا مادر بي قراري توان ناله نداري

بميرم من که از کنج لبت خون گرديده جاري

چشاتو واکن پسرم نگو ميسوزه جگرم

آفتاب سوزان جواد من پيکر تو رو سوزونده

که ديگه از اون صورت مثله ماهت اثر نمونده

********

ميام پيشت قدخميده چرا پس رنگت پريده

نکش پاتو روي خاکا که جونم بر لب رسيده

مزن پرپر پيش چشمام به پيش چشماي دريام

مي سوزه دلم از صداي کف واي از اين ستم واويلا

واي من خدا لبهاي خشکت مي خوره به هم واويلا

********

پاشو که قلبم کبابه مادر سقايي ثوابه

جون اصغر فقط گيره يه قطره از مشک آبه

زنم بوسه به دست تو فداي چشم مست تو

تو که مي ري و بعد تو حسين ميره از اين دشت دلگير

واي من زينب مي مونه با دست بسته بين زنجير



مطالب مرتبط