منزل به منزل غصّه‌ام؛ اشکم؛ روانم
با دست بسته، پشت محمل، روضه‌خوانم

خورشید بعد از سال‌ها روی مرا دید
او هم دگر فهمید که بی‌سایه‌بانم

با این لباس پاره و وضعی که دارم
همراه با یک لشکر از نامحرمانم

دوره شدم از هر طرف شلاق خوردم
رویم کبود و مثل مادر قدکمانم

ماه دل‌آرایم! به شوقت سر شکستم
وقتی‌که کامل شد رخت در آسمانم

در محمل بی‌پرده رفتم بین انظار
شاگردها با طعنه می‌دادند نشانم

همسایه‌ی سابق، مرا خیرات بخشید
آتش گرفته بند بند استخوانم

دریاب حال دختر دردانه‌ات را
اشک یتیمی‌اش زده آتش به جانم

شد هم‌کلامم ابن مرجانه؛ برادر
فرزند بد‌کاره زده زخم زبانم

با خطبه‌هایم خوار کردم بی‌حیا را
صوت پدر خارج شد انگار از دهانم

می‌خواست زین‌العابدین را سر ببرد
نگذاشتم چون بود امامم در امانم

لب‌های تو خونی شد و من دردم آمد
آشفته از برخورد چوب خیزرانم

باور نمی‌کردم که در زندان بخوابم



مطالب مرتبط

مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش