روزه دارم من و افطارم از  آه جگر است
آری از آه جگر سینهٔ من شغله ور است

دوست دارم دگر از شاخه بیفتد برگم
از همین کوچهٔ دلسنگ بیاید مرگم

طشت را از جگر خون شده‌ام پر کردم
چقدر از کمک زهر تشکر کردم

نفسی نیست که از دیدهٔ من خون نرود
آه… از یاد من آن خاطره بیرون نرود

دلم از دست فلک خون شده عبدالرهرا
حالم از کوچه دکرگون شده عبدالرهرا

نیست با مرگ مرا فاصله عبدالرهرا
ولی از زهر ندارم گله عبدالزهرا

گله‌‌ام از تب زهر و ستم همسر نیست
گله‌ام داغ جوان است کزان بدتر نیست

تا کنون داغ جوان دیده‌ای عبدالزهرا
کودکی را نگران دیده‌ای عبدالزهرا

دیده‌ای مادری از درد زمینگیر شود
دیده‌ای کودکی از حادثه‌ای پیر شود

منم آنکس که ز جان سیر شد عبدالزهرا
اول کودکیش پیر شد عبدالزهرا

پیریم گردن دستی‌ست که بالا رفت و
سوی برگ گل انسیهٔ حورا رفت و

تا کنون مثل گل افسرده‌ای عبدالزهرا
بی‌هوا سیلی بد خورده‌ای عبدالزهرا



مطالب مرتبط

اسوه شهید گمنام
اسوه شهید گمنام

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
اگر آن ماه نمونه
اگر آن ماه نمونه

یک شنبه, 29 اسفند 1400

پخش
فدای اون حرمت مادر
فدای اون حرمت مادر

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش