دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتیشکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز
باشد که باز بینم دیدار آشنا را
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را