به لطفت باز پیدا کرده امشب جان، پناهش را

همان‌که دور شد از خانه‌ات؛ گم کرد راهش را

 

گنه‌کاری که کامش با گناهی تازه، شیرین شد

چگونه حل کند در چای روضه، سوز آهش را

 

منم آن حاملاً ثقلی علی ظهری که هرباری

به آنی می‌شکسته توبه‌های گاه‌گاهش را

 

الهی هاربٌ منک الیک، همچو یک طفلم

که در آغوش تو از یاد برده، اشتباهش را

 

ظلمتُ نفسی امّا باز هم اَمهَلتَنی یاربّ

به‌روی دامن‌آلوده، نیاوردی گناهش را

 

وفا کردی، جفا کردم؛ چه خلِّصنا من النّاری؟!

اگر قاضی کند این نو پشیمانت، کلاهش را

 

الهی باسمک یا خیرَ معروفٍ عُرِف، امشب

نگیر از بنده‌ی وامانده‌ی خود، تکیه‌گاهش را



مطالب مرتبط

مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش