دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد

که این میخانه با جوش شراب آتش نمیگیرد

خس و خاشاک آوردند دریا را بسوزانند

حرامی ها نمی فهمند آب آتش نمیگیرد

اگر آتش گرفت این در به گرمای وجود توست

کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمیگیرد

سر دست علی با اشک چشمان حسن تر شد

اگر از شرم زهرا این طناب آتش نمیگیرد

اگر قرآن جهنم را روایت میکند یعنی

به این آتش نوشتن ها کتاب آتش نمیگیرد

زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبله است

اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمیگیرد

شرار آتش جان کویر از دوری دریاست

گر ام الماء باشد بوتراب آتش نمیگیرد

دلت را مشت مشت انگار در دستاس میریزی

دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمیگرد

در این بستر از این پهلو به آن پهلو تو میسوزی

تو میسوزی چرا این رختخواب آتش نمیگیرد

چرا دائم گل نیلوفرت در غنچه میماند

چرا رویت کبود است و نقاب آتش نمیگیرد

تو که میسوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت

از این غم هیچ کس مثل رباب آتش نمیگیرد

سلام انبیا بر تو جواب روشنی دارد

پس ابراهیم وقتی شد مجاب آتش نمیگیرد

به زودی زمزمی از حجر اسماعیل میجوشد

امید هاجر از سعی سراب آتش نمیگیرد



مطالب مرتبط

بقیع و باید مثل عرش کنن
بقیع و باید مثل عرش کنن

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش
حسن مولا
حسن مولا

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده

پنج شنبه, 02 تیر 1401

پخش