اگر جاری‌ام، جاری از چشمه‌های غدیرم

صدای غدیرم؛ برای علی‌ام؛ برای غدیرم

من از نسل زهرایم؛ از بچّه‌های غدیرم

من از امتداد بلند ندای غدیرم

اگر می‌پرم، در هوای غدیرم

اگر واژه‌ام، در رسای غدیرم

ثنای غدیرم که از مرتضایم و بعد از علی، زنده از مجتبایم

که مدیون صلح قیام‌آفرینم

که مدیون تدبیر دیّان دینم

که مدیون مردی حقُّ‌الیقینم

رسیدم مگر دامنش را بگیرم

اگر با غدیری اگر با غدیرم

بگو شکر حق؛ شکر الطاف سبحان

بگو از کریم کریمان

بگو فاطمه شاد گردد از این روح و ریحان

بگو یاحسن‌جان

 

چه غم داری امشب؟! اگر گیر گیری

اگر سربه‌زیری؛ اگر تشنه‌ای

یا ترک‌خورده‌ای یا کویری

اگر خانه‌خانه پی درگشایی

اگر کوچه‌کوچه پی دست‌گیری

اگر در گره‌های این زندگانی، اسیری

اگر بی‌نصیبی میان جوانی

اگر می‌کشی دردها را به پیری

اگر نامرادی؛ اگر بی نوایی؛ فقیری

چه غم داری امشب؟! چه کم داری امشب؟!

بگو از همین‌جا از این خاک ایران

بگو از خزر از خلیج فارس و خراسان

بگو تحت ایوان‌طلا، زیر باران

بگو یاحسن‌جان

 

دل من اسیر از قدیم و ندیم است

دلم یاکریم است؛ دلم با کریم است

نه! دست دلم نیست؛ تقصیر چشمی رحیم است

که تفسیر رمز الف لام‌ومیم است

به هرجا دویدم فقط این شنیدم

فقط این شنیدم که آقا، کریم است

که می‌آید و رووی لب‌های من تا قیامت، فقط یاکریم است

شنیدم حدیثی، حدیث نفیسی

که دیدند روزی

گدایی که حیران لطف حسین است

گدایی که می‌دید در زیر دین است

گدایی که می‌آمد از دل، دعایش 

که پر کرد ارباب ما دست‌هایش

گدایی که می‌گفت یک‌سر بیاید

پس از این فقط پشت این‌در بیاید؛ مکرّر بیاید 

به او گفت آقا: اگرچه در این‌جا کرم دیدی امّا

کریم غریب خطاپوش ما را ندیدی 

مرا دیدی امّا حسن را ندیدی

 که وقتی به سائل دهد، باِ دیگر نیاید؛ مکرّر نیاید

چنان بی‌نیازش کند که به این‌ در، پی کیسه‌ی زر نیاد

ز دست کسی جز حسن، این‌چنین برنیاید 

چه‌ها می‌کند او به خیل گدایان

بگو یاحسن‌جان

 

جهان، جان گرفت و معطّر شد امشب

که تقدیر عالم، مقدّر شد امشب

زمین، زر شد امشب

که از کهکشان‌ها، نه از آسمان‌ها فراتر شد امشب

لب بام این‌جا برای تماشا برای تمنّا

که جبریل آمد، کبوتر شد امشب

ظهور کمال و جمال و جلال و خصالش به مظهر، پیمبر

و قنبر که مبهوت حیدر شد امشب

علی، اَلغَرض جان من شد پدر؛ فاطمه! وای، مادر شد امشب

علی نام او گفت و گفت ای مرا جان 

بگو یاحسن‌جان

 

سپاه علی را سپه‌داری آقا

تو سرداری آقا؛ جگرداری آقا

تو در پیش مولا، علم‌داری آقا

به میدان، قدم‌داری آقا

که تیغ دودم داری آقا؛ جنم داری آقا

تو مثل شهابی؛ تو گرم شتابی 

تو مانند تیری؛ جمل را امیری

شتربان آن ناقه‌ی سرخ‌مو دیدت آری که مانند شیری

جمل نه، زمین بین مشتت؛ حسین است پشتت

امیری حسن گفت و نعم الامیری

بگو با دلیران؛ بگو با حسین و بگو با اباالفضل و با جمع شیران

بگو یاحسن‌جان

 

اگر سایبانی نداری؛ اگر زائری، میهمانی نداری

اگر حوض و فوّاره، شمع و چراغی و طاق و رواقی پر از آینه یا اگر خادمانی نداری

اگر زائران تو را می‌زنند و به‌جز غم، نشانی نداری

به جانت قسم، خواهم آمد؛ برای حرم خواهم آمد

که روزی به پشت امامم، قدم‌در‌قدم خواهم آمد

حرم‌سازی‌ات کار ایرانیان است

و آن‌دم، ضریح تو آماده در اصفهان است

ببین کارگرهای خود را؛ ببین کفش‌دارهای خود را

ببیم رفتگرهای خود را

که جارو به مژگان کشیم و غبار تو را رووی چشمان گریان کشیم

و با روضه‌هایت، حسن‌جان کشیم و دودم می‌کشیم از دل و جان، پریشان، فراوان

بگو یاحسن‌جان



مطالب مرتبط

مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش