لطفی که کرده است خجل بارها مرا
 برده‌ست تا دیار گرفتارها مرا

رؤیای یوسفانۀ دیدارت ای عزیز
 آواره کرده در دل بازارها مرا

با یک کلاف کهنه از این عبد روسیاه
 قابل بدان میان خریدارها مرا

ای گل! ببین که دوری از نرگس رخت
 یک عمر کرده همنفس خارها مرا

در ساحل نجات تو پهلو گرفته‌ام
 سیل گناه برده اگر بارها مرا

این هفته هم گذشت چنان هفته‌های قبل
 بی‌تاب کرده قصۀ تکرارها مرا

یاد لبان خشک ترک خورده‌ای مدام
 برده به کربلا دم افطارها مرا

 



مطالب مرتبط

کار همه رو راه انداختی
کار همه رو راه انداختی

چهار شنبه, 04 مرداد 1402

پخش
 به رسم ادب به رسم وفا
به رسم ادب به رسم وفا

یک شنبه, 24 مرداد 1400

پخش
دلشوره ها رو میبینی
دلشوره ها رو میبینی

سه شنبه, 23 شهریور 1400

پخش