دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را
.
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را
.
من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم
من امشب بنده ی مولایِ سُرِّ من رَاَی هستم
.
درون سینه ام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم
.
به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسکری دارم
.
من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم
حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم
.
وزیده از پگاهِ شهر پیغمبر نسیمی که
رسیده سال هایی قبل همراه شمیمی که
.
تمام شهر را پُر کرد آن فیضِ عظیمی که
خبر داده است باز از جلوه ی دست کریمی که
.
همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
که مثلِ آن حسن ، آرام جان این علی باشد
.
نگاهت چون مسیحایی ست که بر مرده ها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
.
و یا ابری ست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
.
تو هم جسمی و هم جانی ، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی ، خدایی یا که انسانی ؟
.
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبه ی آمال ، قبرت قبله ی امید
.
گدایان هرکجا هستید ، امشب هرچه می خواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر درِ خورشید
.
اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد
.
می آیی و برای مهدی ات دلداده می سازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی
.
ز اشک دیده ی چشم انتظاران جاده می سازی
برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی
.
میان پرده ، اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت افضل الاعمال را گفتی
.
تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
.
به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست
یقیناً جای فرزند تو در این بزم خالی نیست
.
دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقا جان
.
اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم
.
غریب سامرا ، از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم
.
از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که بین کوچه ها گم کرد راهش را