بر عکس شد ، زمین به هوا نور می هد
کِل می کشد فرشته ، وسط شور می دهد
.
از سفره ای که روح الامین سور می دهد
خرما بزن که مزّه ی انگور می دهد
.
امشب شراب ، از مِیِ انگور عسکری است
این سفره ی ولیمه به دستور عسکری است
.
این حال خوش مباد که یک لحظه بد شود
دستی دراز شد که بنا نیست رد شود
.
امشب همان شبی است که باید رصد شود
تنها نزن به آب قرار است مَد شود
.
دریا بلند می شود و ماه می رسد
ماهی به هیأت حسن از راه می رسد
.
وقتی نمک علی است ، شکر می شود حسن
والشَّمس اگر علی است ، قمر می شود حسن
.
وقتی صدف علی است ، گهر می شود حسن
هر جا پدر علی است ، پسر می شود حسن
.
از حُسن خود دوباره خدا رونوشت زد
قابش گرفت و سر در باغ بهشت زد
.
جانم به این ربیع و به ایام شادی اش
نقل است هشتمین خبر بامدادی اش
.
چون اختصاص داشت به باب المرادی اش
برداشت پرده از رخ دلبند هادی اش
.
در شرحش از کرامت مازاد می نوشت
کاتب مدام دست مریزاد می نوشت
.
تا ساق عرش سلطه ی فرمانروایی اش
مُهر نماز نقطه ی خود اتکائی اش
.
ارباب جود سیره ی مشکل گشائی اش
دلچسب ماست کنیه ی ابن الرضائی اش
.
اقبال سائل از کرم افزایی اش بلند
بر دوش حشر پرچم آقایی اش بلند
.
نطق و بیان حریف سکوتش نمی شود
تبعید ، ساقط جبروتش نمی شود
.
جز کربلا دعای قنوتش نمی شود
جز اشک روضه ، غالب قوتش نمی شود
.
نشنیدی از علامت اهل یقین چه گفت ؟
از مؤمن و زیارت در اربعین چه گفت ؟
.
ماییم و حرص صحن مطلّای سامرا
صلی علیک ، حضرت والای سامرا
.
حدّاقل از عرش معلای سامرا
نان پرت کن برای گداهای سامرا
.
یک التفات هم شده بر مستمند کن
بنشین کنارِ ما و بگو و بخند کن
.
صاحب قَرانی و به سوار و پیاده ات
خواهم گذشت از سرِ خود با اراده ات
.
هر روزِ هفته می رود این بنده زاده ات
خدمت کند به خانه ای از خانواده ات
.
من پا دوی بساط توام پنج شنبه ها
جارو کش حیاط توام پنج شنبه ها
.
ای پنج شنبه ، جمعه ات آیا نمی رسد ؟
این قرن ها غروب ، به فردا نمی رسد ؟
.
این بندِ شعر خوب نشد ، با نمی رسد
عرض دعای ما که به بالا نمی رسد
.
دست خودت فقط گره را باز می کند
آخر مگر پسر به پدر ناز می کند ؟