بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن

حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن



سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن



آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو

دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن



در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟

حداقل مقابل همسایه ها نزن



با تازیانه ات به سر و صورتم بزن

حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن



بالای مرکبی و خجالت نمی کشی

پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن



موی سپید دارم و شیخ الائمه ام

هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن



وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین"

زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن



ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو

با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن



با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود

تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن



مطالب مرتبط

بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش