هر چند که درشهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود... خریدار زیاد است
من در به درِ پنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است!
پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم:
اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است!
با بار گناه آمده ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است!
خورشیدی و ماهی و طلوعی و غروبی
پس در حرمت روزۀ شکدار زیاد است!
گندم به کبوتر بدهم؟ شعر بگویم؟
آخر چه کنم در حرمت؟! کار زیاد است!
نوروز به نوروز... محرم به محرم...
سرمست زیاد است،عزادار زیاد است
هرگوشۀ ایران حرم توست که با تو
همسایۀ دیوار به دیوار زیاد است
از دور سلامی و تو از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
یک شب که به رؤیای من افتاد مسیرَت
دیدم چقَدر لذت دیدار زیاد است...
درخواب سرِ سفرۀ اطعام، توگفتی:
هرقدر که میخواهی بردار... زیاد است