به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این ؛ قلب رضا را سوزاند
.
پشت این حجره ی در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
.
عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت
جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند
.
بی حیا لحظه ی سختی که به تو آب نداد
با چنین کار دل ارض و سما را سوزاند
.
بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
.
گر چه مثل پدرت سوختی از زهر ولی
مجتبایی شدنت آل عبا را سوزاند
.
شیشه ی عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
.
طشت ها تا که به هم خورد خودت می دیدی
خیزران روی لب خشک ، حیا را سوزاند
.
تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند
ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند
.
بعد غارت شدن جسم غریبی ؛ دشمن
خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند
.



مطالب مرتبط

تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش
رحمت واسعه ای
رحمت واسعه ای

پنج شنبه, 08 دی 1401

پخش
توی شبهای تنهاییم
توی شبهای تنهاییم

شنبه, 21 اسفند 1400

پخش