بگشا بگشا بگشا دره میخانه را
قربان چشم مست تو
لبریز کن پیمانه را
ساقی ساقی ساقی
بین مستم کردی ای ساقی
منه ساقر به دست
یا مده می یا مرا چون چشم خود کن مست مست
کاش دیگر دست من گیری که افتادم ز پا
کاش دست از ناز برداری که من رفتم ز دست
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری