شیعیان از نو شد ماه محرم با ناله و غم
زنید بر سر اندر این ماتم آه و واویلا آمد محرم
زینب محزون با چشم گریان گفت ای برادر
می برندم شام این قوم کافر آه و واویلا آمد محرم
لیلای مضطر گفتا به اکبر با دیده تر
کن ترک میدان زین سفر بگذر آه و واویلا آمد محرم
یکدم روان شو قدت ببینم ای جان مادر
تا نوجوانی داغت نبینم آه و واویلا آمد محرم
مادر روانم من سوی میدان قدم نظر کن
از نوجوانت قطع نظر کن آه و واویلا آمد محرم
رخت دامادی بهرت بریدم ای جان مادر
آخر نکردی آن رختت بر تن آه و واویلا آمد محرم
رخت دامادی لایق من نیست ای جان مادر
چون بر تن من غیر از کفن نیست آه و واویلا آمد محرم
ناخدا هر دم کن نوحه خوانی با ناله و غم
در عزای شه کن جانفشانی آه و واویلا آمد محرم