داره کم کم تموم میشه؛ یه سال چشم انتظاری مون
یه چند روزه دیگه مونده؛ تموم شه بی قراریمون…
آروم آروم توی سینم؛ به پا کن خیمه ی غم رو !
داری حس میکنی یا نه؛ صدا پای محرم رو؟
عجب ماهی! بکش آهی… عجب عشقی تو این حاله!
تموم آرزوم موندن؛ تا عاشورای امساله
نمیریم و محرم باز بگیم با اشک و با ناله؛ حسین جانم… حسین جانم…
قربون اسم بانمکت برم! حسین جانم!
یه آقایی توی کوفه؛ غریب و بی کس و خستس
میون کوچه ها تنهاس؛ همه درها به روش بستس
حسینو دعوتش کرده؛ ولی حالا پشیمونه!!
میخواد نامه بده برگرد؛ ولی دیگه نمیتونه…
نیا کوفه نیا کوفه! برا تو نقشه ها دارن…
اگه شیرخواره همراته؛ اونم زنده نمیذارن!
اگه اهل حرم هستن؛ بدون بعدِ از تو آوارن… حسین جانم… حسین جانم…
ببین ارباب عالم رو؛ که حجش رو رها کرده!
حسین فاطمه دیگه؛ هوای کربلا کرده
تموم روضه ها امشب؛ توی این حال و احواله…
ببینید با زن و بچه؛ حسین راهی گوداله!
چه معراجی! چه حجاجی! تو دشت و صحرا آواره…
چه تقصیری! چه احرامی! یه تیکه پیرهنِ پاره…
حسین آورده همراهش؛ برا قربونی شیرخواره!
غبار کوچه ها را؛ با گلاب اشک می شویم
به استقبال زینب؛ اشک چشمانم سرازیر است…
یقین دارم که می آید؛ به کوفه دخترِ زهرا
ولی بر بازوان او؛ به جرم عشق زنجیر است