صد دانه یاقوت دسته به دسته
بَر رویِ دستُ پایم نشسته ...
*بابا وضع ما رو بیا ببین*
صد داغ دیده دسته به دسته
کنجِ خرابه یک جا نشسته
خلخال دارم بر ساقِ پایم
یاقوت ریزد از دست هایم
از پای تا سر یاقوت دارم
می ریزم آن را در پایِ یارم
در دست مردیست یک گوشواره