امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت



مطالب مرتبط