آه ای دستای من! وقت افتادن نیست
این مشک انگار فکرِ آبروی من نیست
پرچم روی خاکه، چشمام مثل دریاست
پاشو پاشو عباس! مولا خیلی تنهاست
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
قول دادم برگردم، اما با دست پُر
گفتم به رقیه، دیگه غصه نخور!
بوی آتیش میاد، جسارت نزدیکه
می بینم می بینم، که غارت نزدیکه
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
روی خاک غربت، دارم خون می بارم
خیره سمت خیمهم، با این چشم تارم
دستی ای کاش تیرو، از چشمم برمیداشت
باید برمیگشتم، اما عمود نگذاشت
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای
یعنی میشه بازم، امید خیمه شم؟
خیلی شرمندهام، به شش ماهه قسم
عمود ای کاش میذاشت، تا بازم سقا شم
داره مولاد میاد، باید از جا پاشم
وای، صدای العطش میاد
وای، ای وای ای وای