باد روی تربت خاکی میاد ، میکنه غمامونو زیاد
آرزوش همینه نوکرت ببینه یه روزی تا مدینه میاد
من با یه دنیای داغ و مِحَن ، یه اُویسم از اهل قَرَن
که تو هر مصیبت میشه زمزمۀ لب من یا امام حسن
آرومه ، از بغض تو گلوش معلومه
امام حسن چقدر مظلومه
اسیر اون زن ملعونه
محزونه ، دو چشمایی که پُر بارونه
روی لبهایی که لخت خونه
به یاد کوچه ای میخونه
اصلاً بیا منو بکش یا که سر منو بزن
اما دیگه جلو چشام مادرمو سیلی نزن
… واویلا از غم حسین ، واویلا از غم حسین …
زهر زده شعله به آوای شهر
ندیده غمی اینجوری دَهر
ولی روضه میخونه برا لب تشنۀ کشتۀ بین دو نهر
فاش داره روضه میخونه نگاش
داره میریزه اشک چشاش
لا یوم کیومک یا اباعبدالله رو میخونه براش
میباره ، که زینبش میشه آواره
یه روز میاد حسین بی یاره
بی اکبر و بی علمداره
تنهایی ، تو میمونی و نامردایی
جلو چشای تار زینب
هلال روی نیزه هایی
فرزندای همینایی که مادر مارو زدن
یک روز میاد کرب و بلا بچتو سیلی میزنن
… واویلا از غم حسین ، واویلا از غم حسین …