تنهایی روی خاک داغ این صحرایی
با لب تشنه لب دریایی تنهایی
مظلومی زیر تیغ و نیزه هم آرومی
از یه قطره آب هم محرومی مظلومی
تو قتلگاه صورتت رو زمین گذاشتی بمیرم
برای اون لحظه ای که نفس نداشتی بمیرم
آه کشتن، تو رو بی گناه کشتن
بد حالی با تن خسته توی گودالی
همه اومدن عجب جنجالی بد حالی
دلتنگی بی رمق شدی ولی میجنگی
روی پیشونیت نشسته سنگی دلتنگی
بشکنه دستی که آقا پیروهنت رو در آورد
تو اون شلوغی گودال عقیقتو ساربان برد
آه رفتن رو تن تو راه رفتن
آه کشتن، تو رو بی گناه کشتن