جهان بدون وجودت خرابه عدم است
خرابه با گل رویت وجود دم به دم است
به چشم کودک عاقل مرا نگاه مکن
کسی که عشق ندارد به عقل متهم است
هزار کعب نی و دشنه گر قلم گردند
برای گفتن یک ضرب تازیانه کم است
میان خنده این چشمهای بی پروا
یتیم را به تماشا گذاشتن ستم است
بگو برای چه دشنام می دهند مرا؟
رقیه ترجمه ی زخم های محترم است