ندارم آروم، که اربعین شد
خبر داری که عاشقت خونه نشین شد
به دل میگفتم، میریم زیارت
یه دلخوشی داشتیم و بس، آخرش این شد
نگو که مهمون نمیخوای مهربون آقا
نگو که بد زائرایی بودیم برات ما
خودت بگو بغضمونو کجا بباریم؟
خودت بگو چیکار کنیم با دل شیدا
عراقیا!یادش بخیر صوت شما: اهلا و سهلا
راه نجف تا کربلا تو موکبا: اهلا وسهلا
یه روز میایم باز با همون شور و نوا: اهلا و سهلا
از راه دور سلام آقا، سلام دلشکسته ها
خدا بخیر بگذرونه، این اربعین دور از شما
«زوروا عنّا فی الاربعین»
لو کنتَ مَیتاً، کِلمَةْ هلا بیک
حتی اگر مرده باشی، عبارت "خوش آمدید"...
کِلمَةْ هلا بزوّار ابو السجّادِ تُحییک
عبارت "زائران امام حسین خوش آمدید"، تو را زنده میکند
هاکَ اشرَب المای، الله یخلّیک
بیا آب بنوش... خدا تو را حفظ کند
من کفِّ طفلٍ تَحسَبُ العباسَ یَسقیک
از دست کودکی بنوش که احساس کنی عباس به تو آب میدهد
خیماتُهم صارَت سَما والصدرُ کفّین
خیمههای آنها، آسمان و سینهشان چون دو دست عباس گشاده
یهواکُمُ القلبُ کما تهواکُمُ العین
همانند چشم، قلب نیز هوای شما را میکند
عمری أبیعُ أشتری صوتَ عجوزٍ
همه عمر خریدار صدای پیرمردی هستم که
صاحَت هلا بریحِةْ علی بزوّار لِحسین
فریاد میزند: خوش آمدید ای زائران حسین، بو ی علی را آوردید...
یا زائرینَ لی قسَمْ باللهِ یا أهلَ العراقِ
ای زائران کربلا، ای اهل عراق. شما را به خدا قسم
قبلَ الوصولِ للحَرَم مُرّوا على بابِ الزقاقِ
پیش از آنکه به حرم برسید، از سر کوچه ما گذر کنید
تَلقوا بهِ قلبی الذی منذُ الأزلْ للحشر باقی
و ببینید قلبم را که از ازل در هوای کربلاست
فبِحقِّ أمِّ البنین زوروا عنّا فی الاربعین
به حق ام البنین در اربعین به نیابت از ما زیارت کنید
والطُموا بالنّیابة عن صدورٍ بها حنین
و به نیابت از ما سینه بزنید با سینههای پر از ماتم
«زوروا عنّا فی الاربعین»
ساعه بساعه، طالَ انتظاری
لحظه به لحظه انتظارم طولانی میشود
أعُدُّ میقاتَ السُّرى نحو الغریبِ
منتظر موعد پیاده روی به سمت غریب هستم
من دارِ أهلی، أمشی لداری
تا از سرزمین خانوادهام به سرزمین خود بروم
فدارُ مذبوحِ الهوى دارُ الحبیبِ
سرزمین کسی که کشتهی عشق است سرزمین حبیبم
لو جفَّ ماءُ الأرضِ ما جفَّت دُموعی
اگر آبهای زمین خشک شود اشک من خشک نخواهد شد
شَعَّ بِیَ العشقُ لذا سُمّیتُ شیعی
از نور عشق مشتعل شدم و لذا مرا شیعه نامیدند
ماذا أُجیبُ الروحَ عن هذا السؤالِ
به این سوال قلبم چه پاسخ گویم
هل کربلاءُ أصبَحَت أرضَ البقیعِ
آیا کربلا هم همچون بقیع شده است
یا روحُ مولاکِ ارادَ أن یواسی مُجتباهُ
ای قلب من، مولای تو میخواهد مثل برادرش امام مجتبی غریب باشد
عباسُ منهُ عُلِّمَ عندَ الحِمى یَفدی أخاهُ
عباس از او آموخته که به وقت سختی خود را فدای برادر کند
لکن اتَرضى فاطِمه أن أُحرَمَ شوقاً لِقاهُ
اما آیا فاطمه راضی میشود که امسال از دیدار یار بازمانم
قُل لِمولاتی إنّنی، کنتُ معهُ یا لیتنی
به مولایم فاطمه بگو، ای کاش با حسین بودم
وبأنَّ حبَّ الحسین، مثلَ عابسْ أجنَّنی
به او بگو ای کاش عشقم به حسین همچون عابس مرا نیز شیدا کرده بود.
«زوروا عنّا فی الاربعین»