شفیقِ ماندگانی تو؛ رفیق راه هم هستی
اگر در راه باشم، راه؛ اگر در چاه هم، هستی
همیشه در کنارت شاد هستم، گاه هم غمگین
تو در این لحظه های کمترِ کوتاه هم هستی
می آیم در حرم با رو سیاهی؛ در شگفتم، تو
نه تنها نیستی دلخور، که خاطرخواه هم هستی!
می آیم می نشینم هی «امین الله» می خوانم
می آیم می نشینم؛ که امان الله هم هستی
تو را در چهره ی دلدادگانت «خنده» می¬بینم
نیاز و ناز و سوز و حال و اشک و آه هم هستی
شب و روز من از نور تو روشن می¬شود؛ باری
تو خورشیدی در این شک نیست! امّا ماه هم هستی...