آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش
یعنی امروز است روز ناله های آخرش
هرقدم رفت و نشست دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سوی خانه مثل مادرش
او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جده اطهرش



مطالب مرتبط