اگه نای راه رفتن ندارم، گله ندارم
اگه سر روی خاکا میذارم، گله ندارم
اما شکایت دارم، از دست این نیزه ها
باور نکردم وقتی، سرت رو دیدم بابا
گریه کردم، تنها موندم، اون شب وقتی، تو بیابون جا موندم
باباااا
افتادم روی زمین، حال و روزمو ببین
بی هوا منو زدن، شامیا خیلی بدن
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»
اگه سرد و تاریکه خرابه، گله ندارم
اگه رو دستام جای طنابه، گله ندارم
اما شکایت دارم، از دستای اون نامرد
آخه بابا چند روزه، گوشم میسوزه از درد
رد شیم از این…، راستی بابا!، از شیرخواره خبری داری آیا؟
ای وااای
روضه میخونه رباب، وقتیکه میبینه آب
زیر سایه نمیره، از غم تو میمیره
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»
اگه رو پایِ تو سر نداشتم گله ندارم
اگه تو غمها بابا نداشتم گله ندارم
اما شکایت دارم از دست این طعنه ها
یه عده پا میذارن به روی خونِت بابا
بعضی وقتا، دلگیر میشم، میدونم که، همیشه هستی پیشم
باباااا
اسم تو روی لبام، سرفرازیه برام
ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم
خیلی غصه کشیدم، خیلی طعنه شنیدم
ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»