از خیمه دویدم، دیدم که خمیدی
حال بد من رو، بهتر که ندیدی
از گوشه ی گودال، نالم رو شنیدی
دورم رو گرفتن، بهتر که ندیدی!!
چشمات و که بستی، در خون که تپیدی
دست من و بستن، بهتر که ندیدی…
دروازه ی ساعات، با نیزه رسیدی
رفتم سر بازار، بهتر که ندیدی
تو تشت طلای، مجلس یزیدی
ما رو تو خرابه، بهتر که ندیدی…
صورت روی خاکه، قتلگاه کشیدی
تازیانه خوردم، بهتر که ندیدی
سنگا به سرت خورد، دردم رو خریدی
سنگا به سرم خورد، بهتر که ندیدی!!
دیدم عوض آب، سرنیزه چشیدی
کعبه نی به من زد، بهتر که ندیدی