دوای من مرگ عجل طبیبم
تمام دردم غم حبیب است
علی غریب است
نشسته تنها میان خانه
اما کناره جسم مادر دختری دست به دعا دارد
که یا رب مادر مارا برای ما نگهدارش
تنها گیر آورد زینب و مادر باهاش حرف اره
روضه های در و دیوار و کوچه و مسجد
نفرین و شنیدین نمک به زخمتون نزنم
بیاید بریم به زمزمه های این مادر و دختزر گوش بدیم
یه نگاهی به مادر کرد شورع کرد بلند بلند گریه کردن
گریه نکن گریه نکن زینب جان
چه آه جان گدازی داری
گریه نکن گریه نکن هنوز راه درازی داری