تلظی مکن نازنینم
تلظی مکن جان بابا
مبادا که دشمن ببیند
تکان خوردن شانه ام را
ببین بی تو تنهایی ام را
ببین خم شده قامت من
به خون تو دستم حنا شد
علی اصغر ای زینت من
تلظی مکن ای
گل پرپر من
یا باب الحوائج
علی اصغر من
(لالایی، علی اصغر)
چرا نازکای گلویت
دگر جای بوسه ندارد
شده موسم آن که خونت
به عرش الهی ببارد
تو ذبح حسینی که عطشان
منا کرده ای کربلا را
که گهواره ی خالی تو
تکان داده ارض و سما را
مرا می کشد غم
در این حال محزون
که لبهای خشکت
لبالب شد از خون
(لالایی، علی اصغر)
شده جلوه ی اسم اعظم
به چشمان ناز تو پیدا
تو سرّ حسینی که آمد
برای شهادت به دنیا
اگرچه که ششماهه باشی
تو هفت آسمان را نشانی
تو طفلی ولیکن شگفتا
که پیر همه عارفانی
شبیهت ندیدم
شهیدی به عالم
تو را با دو دستم
به حق، هدیه دادم