ماه شاه کربلا قاسم بن المجتبی
ابروی پیوسته ات آیه خوف و رجاء
میبری همراه خود
صد دل از این اهل حرم
قاسمی شهزاده ای
ناز تو را من میخرم
مهر و وفای حسنی داری قاسم
به دیدن روی پدر هستی عازم
بین میدان نبرد نوجوانی مثل مرد
رزم بی همتای تو لشگری را خسته کرد
در دل این معرکه
زنده شده نام حسن
چون عسل شیرین شده
با رزم تو کام حسن
ذکر رجزهای تو شد یا ثارالله
گوید عمو پشت سرت ماشاءالله
شوق دیدار پدر در دلت شد شعله ور
بوده با میل خودت بر زمین خوردی اگر
پر شده از خاک و خون
زلف تو در مشت حسین
رفتی و بالا سر
جسم تو شد کشته حسین
گشته پریشان به غمت موی خیمه
عمو کشیده بدنت سوی خیمه