بیدلی آمده سراغم باز
بیقرارم خمارم غرق نیاز
مدتی بود بی ثمر بودم
مثل مرغ شکسته پَر بودم
قلمم خشک بود و ذوقم کور
از تب شعر های مستی دور
سینه ام از فشار غم ها تنگ
از تمام امور دنیا تنگ
ناگهان قفل بسته ام وا شد
شور آمد رفیق غوغا شد
عشق آمد برای امدادم
یاد آیات نور افتادم
قلم بی رمق به رقص آمد
روی صحنِ ورق به رقص آمد
آنچنان مست بود و بی پروا
که مرا بُرد تا حریم خدا
یار تا لحظه ای نگاهم کرد
چِقَدَر قافیه فراهم کرد
عشق مهمان قلب سوزان شد
دفتر من قصیده باران شد
آری ای همدلان عشق، دلم
عالمی داشت با سماء قلم
می نوشت و دل از دلم میبرد
چرخ میزد تلو تلو میخورد
مینوشت و فرشته میخندید
چرخ میزد ستاره میبارید
مینوشت و حیات میبخشید
چرخ میزد ترانه میجوشید
دم به دم در دلم طَرَب میریخت
جلوه های جمال رب میریخت
بعدِ حمد خدای بی همتا
با عنایات حضرت مولا
چرخ اول نوشت بسم الله…
کرد آغاز مدحت زهرا
چرخ دوم نوشت “یا قیوم”
ای وجود از وجودِ تو برپا
چرخ سوم نوشت “یا رحمٰن”
فاطمه لطف بی کران خدا
چرخ چهارم نوشت “یا شافی”
نام زهرا شفای درد و بلا
چرخ پنجم نوشت “یا ستّار”
جرم ما با غم تو ناپیدا
چرخ بعدی نوشت “یا مالک”
کیست زهرا ملیکهی عُقبا
چرخ بعدی نوشت “یا مؤمن”
در امانم به روز وا نفسا
چرخ بعدی نوشت “یا فاطر”
فاطمه روشنی فطرت ها
با خط خوش نوشت “یا مُجمل”
السلامُ علیک یا حورا…
خط بعدی نوشت “یا مُنعم”
حب تو نعمتیست فوق عطا
خط بعدی نوشت “نوراً نور”
فاطمه نور دیده ی طاها
خط بعدی نوشت “یا قادر”
فاطمه قوت دل مولا…
خط بعدی نوشت “یا واحد”
فاطمه چون خدای خود یکتا
آری ای همدلان عشق، دلم
عالمی داشت با سماء قلم
مینوشت و دل از دلم میبرد
چرخ میزد تلو تلو میخورد
دم به دم در دلم طَرَب میریخت
جلوه های جمال رب میریخت
در بیان جلالت زهرا
یاعلی یاعلی مدد مولا
چرخ میزد نوشت “یا اول”
فاطمه اولین شهید وِلا
چرخ بعدی نوشت “یا آخَر”
عاقبت میشوم فدای شما
چرخ بعدی نوشت “یا فَتاح”
ای کلید تمام مشکل ها
چرخ بعدی نوشت “یا قدوس”
ای نوای مقدس و زیبا
چرخ بعدی نوشت “یا سُبوح”
اصل تسبیح، روح ذکر و دعا
چرخ بعدی نوشت “یا بُرهان”
ای دلیل یگانگی خدا
چرخ بعدی نوشت “یا رضوان”
من و از تو جدا شدن حاشا
چرخ بعدی نوشت “یا غُفران”
تو و راندن مرا ز در کَلّا
ای مقامت رَفیع “یا رافع”
میبرد لطف تو مرا بالا
خط بعدی نوشت “یا رزاق”
رزق ما دست توست یا اماه
خط بعدی نوشت “یا ذَالجُود”
نظری کن ز جود جانب ما
خط بعدی نوشت “یا فالِق”
صبح کن شام تیره ی ما را
دست ما را بگیر “یا دائم”
دائما لطف و فضل کار شما
یا کریمه رحیمه “یا خلاق”
مادر خاک، مادر دریا
خط بعدی نوشت “یا محمود”
حمد تو نیست کار انسان ها
خط بعدی نوشت “یا مغنی”
بی نیازم مساز از غوغا
خط بعدی نوشت “یا کافی”
ای شفاعت کننده ی فردا
آری ای همدلان عشق، دلم
عالمی داشت با سماء قلم
مینوشت و دل از دلم میبرد
چرخ میزد تلو تلو میخورد
دم به دم در دلم طَرَب میریخت
جلوه های جمال رب میریخت
چرخ میزد نمینشست از پا
مینوشت از ولایت عظمی
مستیاش مستی زیارت بود
السلامُ علیکِ یا زهرا
السلامُ علیکِ “یا ظاهر”
ای نگاهت ظهور عشق و صفا
السلامُ علیکِ “یا باطن”
بی نوایت جهان و ما فیها
السلامُ علیکِ “یا منجی”
دست ما گیر “منقض الغرقا”
السلامُ علیکِ “یا مونس”
ای انیس غریبهی تنها
السلامُ علیکِ “یا ناظر”
نظر از ما مگیر یا زهرا
خط بعدی نوشت “یا حاضر”
مینوشت در حضورتان اینجا
سر گزارم برای عرض ادب
بر درِ خانهیِ شما حالا
خط بعدی نوشت “یا محسن”
نحن عبدالحسن کرم فرما
خط بعدی نوشت “یا ضامن”
کن ضمانت مرا جانِ رضا
خط بعدی نوشت “یا معطی”
برسان یک حواله کرب و بلا
خط آخر نوشت با احساس
رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ
ناگهان در کمال شیوایی
از دل ساق عرش آوایی
آمد و برد تاب دلها را
که شماها کجا و این بالا!؟
آنچه گفتید وهم و رویا بود
کی کمی از مقام زهرا بود؟
مدح خاتون محشر کبری
نیست کار کسی بغیر خدا
التماسش کنید تا نفسی
التفاتی کند به خار و خسی
مثل بیچاره ها هوار زدم
ماه بانوی عشق کن مددم
جان طاها خودت بگو حالا
از مقامات قدسی ات با ما
مادر مهربان تبسّم کرد
مالک الملک جان تکلّم کرد
آنچان در سخن جلالت داشت
ملک الموت دست و پا گم کرد
ملکوتی ترین ترانه منم
حجت اللهِ بی نشانه منم
مثنویِ بلند تقدیسم
غزل ناب عاشقانه منم
مظهر “یا لطیف” و “یا نور” ام
فیض جاریِ جاودانه منم
شبِ میلاد من شب شادیست
گرچه پژواک غمگنانه منم
بارش ابر و رحمت و مهرم
کوثرم گوهر یگانه منم
هر که میخواهد از خدا برکات
بفرستد به عشق من صلوات
مهر در سایه ی پناه من است
بنده.ی بی نوایِ راه من است
مشتری! مشتریِ “مشتری”ام
“زهره” از ذره های آه من است
خُلِقَ النُّورُ مِن سُرادقنا
کهکشان پرتو نگاه من است
روزِ بی ما شود شب تاریک
ماه محتاج رویِ ماهِ من است
جانفزا بودنِ نسیم سحر
اثر سجدهی پگاه من است
من کیم؟ دختر رسول الله؟
نه! بگو: مادرِ رسول الله…
کعبهی بینشان بخوانیدم
مادرِ آسمان بخوانیدم
بهترین کارها محبت ماست
در دلِ هر اذان بخوانیدم
در دلِ مشکلات جانفرسا
مثلِ صاحَبزمان بخوانیدم
تا که جان داشتم علی گفتم
تا که دارید جان؛ بخوانیدم
نه فقط یک شکسته پهلو، نه!
کوثرِ بیکران بخوانیدم
خیرِ محضم، کثیرة الانعام
جلوهی ذوالجلالِ والاکرام
هل اَتایم، عروس قرآنم
کوثرِ بینظیر یزدانم
آسمان زیر چشم ما برپاست
کل هستیست عبد فرمانم
یُنزِلُ الغِیصُ مِن کرامتنا
من دلیل نزول بارانم
در علی دوستی من، مردم
هیج کس نیست مرد میدانم
دوستدارِ حسین عطشان و
عاشقِ هیئت حسن جانم
گفتهام در بهشت پرده زنند
نوکران حسن عزیز منند
من مرید، علی مراد علی
بانیِ ازدیاد یادِ علی
قامت سرو من کمانی شد
زیر بارِ غم زیاد علی
فاطمه، فاطمه نشد جز با
خو گرفتن به ذکر نادِعلی
شب غسل تن شکستهی من
آه برخاست از نهاد علی
از ازل انتخاب شد نامم
ناشر عشق و اعتقاد علی
ندهم بر دو عالم این من منسب:
مرتضی مسلکم، علی مذهب…
همه بیچاره، چاره ساز منم
همه دلداده، دلنواز منم
رهنمای مسیر قرب خدا
همه آواره، راهِ باز منم
کعبه من، قبله من، مصلی من
اصل برپایی نماز منم
ملجع بیپناهی مردم
مَحرَمِ واقعی راز منم
دردمندان دوا مریض ماست
چشمهی لطف بینیاز منم
روح در نزد ما مودب شد
با توسل به ما مقرب شد
گرچه امشب شب غزل خوانیست
و شب روضههای زهرا نیست
لیک باید بگویم از دردم
وای بر آنکه اهل معنا نیست
خواستم دشمنم شود رسوا
غربت تربتم معما نیست!
هرکه بی مرتضی نفس بکشد
بخدا از قبیلهی ما نیست!
هرکسی کشتهی عقیده نشد
مردنش باعث پشیمانیست
هرکه با ماست میشود مِنّا
شاهدم “قاسم سلیمانیست”
دست من دستهای عباسم
بر سر “سید خراسانیست”
طور پیدا نشد شوم زائر
جلوهام قابل تماشا نیست
اوج قدر مرا خدا میخواست
ارنی گویِ محشرم موساست
شاعر: مجتبی روشن روان