ساربان ساربان! آهسته آهسته!
پای اطفال ما، شد خسته شد خسته
ساربان ساربان! ناقه بی محمله
تا شام و تا کوفه، میمیره قافله
«وای، امان از این همه بلا
وای، به سر رسیده کربلا
وای، ای وای ای وای»
ساربان ساربان! رسم دنیا غمه
این سر که رو نیزهس، آقای عالمه
ساربان ساربان! دلها شد غرق آه
قدری آهسته تر، طفلی گم شد توو راه
«وای، امان از این همه بلا
وای، به سر رسیده کربلا
وای، ای وای ای وای»
ساربان ساربان! میبینی سرها رو؟
میبینی چشمایِ، گریون زهرا رو؟
تازیانهس تنها، مرهم قافله
پای دخترها شد، زخمیِ آبله
«وای، امان از این همه بلا
وای، به سر رسیده کربلا
وای، ای وای ای وای»