انگار نشستم تو حرم

تو پیشم هستی پسرم

داغت نیومد به سرم

حیف که اینا خوابه علی

انگار نرفتی روی نی

نیستی رو نیزه تا به کی

ای امون ای دل حیف که اینا خوابه علی

دیدم شبا پای نیزت رقیه بیداره

میخواد آروم باشه ولی گریش نمیذاره

دائم داره پای نیزت لالائی میخونه

همش نگاش به نیزه تو عمو جونه

ایستاده پیش نیزه دار

نداره آرومو قرار

پیر شده دیگه خواهرت جلوی چشای دخترش

حرمله خندید بهش تا سرش از نیزه افتاد

ایستاده پیش نیزه دار نداره آروم و قرار

پیر شده دیگه خواهرت جلوی چشای دخترش

حرمله خندید بهش تا سرش از نیزه افتاد

علی لای لای علی لای لای

یادمه گرمی تنت به سینه ناخن زدنت

جونی نبود تو بدنت

مادر به قربون سرت

حالا که بارون میزنه داره دلمرو میکنه

این لحظه مرگ منه

مادر به قربون سرت

انگار حرمله تیرش رو با همه بغضش زد

آخه دیدم فرم چشات رو نیزه تغییر کرد

مردم تا که دیدم تو خاک نیزشو محکم زد

تا کند سرتو با غلاف

گلوت از هم پاشیده شد

گل امیدم چیده شد

خاک غریبی به سرم

از بس که بوده نیزه پهن بیرون زد از تو دهن

برات بمیرم پسرم

علی لای لای علی لای لای