بی تو من کوه دردم
دور خیمه میگردم
پیش گهوارت از وقتی رفتی عزیز دلم گریه کردم
از من و رقیه وای تشنه تر بودی
کاش آبت بدن
کاش که زودتر برگردی به آغوش مادر
بی تو هر لحظه حتی چند لحظه ام
دلخورم از جدایی
واسه لالایی خواب شیرین تو بی قرارم کجایی
بابا تنها پشت خیمه ایستاده
دشمن بهت آب داده یانه
نمی دونم خیلی دلهره دارم
انگار برات اتفاقی افتاده
وای علی اصغرم ای گل پر پرم
مادرت نیمه جونو
می بینم آسمون و
چی داره رو دست بابا که داره به آسمون می پاشه
چند قدم سمت خیمه وای
چند قدم سمت میدون
من تا حالا ندیدم آقا این قدر باشه حیرون
چی سرت اومده حال و روزم خوب نمیشه
اصلا آروم نمیشم
قرص ماهم علی چشم به راهم علی
بابات داره اون طرف کجا میره
به گمونم پشت خیمه میره
جلو حرم سرو پایین انداخته
بدون من بی سرو صدا میره
ای وای علی اصغرم
ای گل نازنینم بی قرارو حزینم
میدونم پشت خیمه یبار دیگه
روی ماهتو میبینم
پیش قبرت نشسته مادرت نیمه جون
داره بابات میگه خاک بریزم رو صورت غرق خونت
من بمیرم برات نیمه بازی چشات
تو دلم اضطراب تازه مادر شدم بی تو دغ میکنم
روز مرگ ربابه
حالا دیگه با چشم گریونم
لالایی آخرو میخونم
نشد بزرگ بشی باسه ما حتی
بهم بگی مادر منم بگم جونم
طلوع استقامت عاشورا
شب پنجم مراسم عزاداری دهه اول محرم 98 در هیئت فداییان حسین اصفهان