خواندی از شیب خضیب و روی خاکی
ای که باران های عالم اشکهایت
روضه میخوانَد مگر زینب برایت؟
نالهات پر میکند هفت آسمان را
آن زمانهایی که میگیردصدایت
روزهایت تشنهی آن ظهر خونین
هرشبت شام غریبان عزایت
ابتدای ناحیه از حال رفتم
گرچه خیلی دورم از حال و هوایت
خواندی از شیب خضیب و روی خاکی (1)
ای فدای روضههای آشنایت
گفتی از این داغ، باید جان سپاریم (2)
این تو این جانی که خواهد شد فدایت
گرچه از من بر نمی آید شهادت
عاقبت من هم شهیدم با دعایت…