به زمین افتاده ای درد مفرط میکشی – مداحی شب ششم محرم  –  مهدی اکبری 98

به زمین افتاده ای
درد مفرط میکشی
خوب معلوم است که
داری مصیبت میکشی
درد پهلویت گرفت
اخر نفس های تو را

یک نفس راه قاسمم

در چند نوبت میکشید

آنقدر شکل حسن بودی

تو را نشناختم

هرچه داری میکشی

از این شباهت میکشی

دست و پا راحت بزن

فکر عمویت را مکن

با حیای من چرا

داری خجالت میکشی

یا علی گفتی و دیدم

که تورو راحت میزنند

سنگ ها را یک به یک

به صورت میزنند

داری ای ابن الکریم داری کریمی میکنی

نیزه دارن را به پای یک ضیافت میکشی

یا علی گفتی و دیدم که تو را راحت می زنند

سنگها را یک به یک داری به سویت میکشی

یا ببند این چشمها را یا بازش کن عمو

پلک هایت نیمه باز است و اذیت میکشی

من صدایت میکنم اما تو ناله میزنی

من صدایت میکنی اما تو خس خس میکنی

در جواب گریهایم آه حسرت میکشی

عاقبت جوشن برای پیکرت اندازه شد

خوب داری نوجوانم قد و قامت میکشی

لحظه های احتضارت آمده آرام باش

با همین اوضاع داری باز زحمت میکشی
از عسل شیرین تر مرگ

چون عسل کش آمدی

کار خود کردی آخر با سفارش آمدی

مظلوم حسن جان

 

دور از تو با اینکه ضرر کردم مهدی اکبری
مراسم سیاه پوشان محرم در هیئت جوانان سید الشهدا(ع)