عمو دیگه شد دل من از غصه های لبا لب
شکسته استخوانم به زیر سم مرکب
دل قاسم می زنه شور برای عمه زینب
جونم افتاد تو دستت
یه عده نامسلمون
وا کردن کوچه و دیدم
مدینه رو عموجون
فدای تار موی تو این زخم های فراون
دیدی آخرش فداشدم
طعمه سر نیزه ها شدم
با سرو روی غرق خون
دیگه مهمون باباشدم
عموجانم عموجانم
بعد علی اکبر تو دلم با غم اجیمه
میدونم داره بابام حال منو میبینه
میدونی مردن برای من شیرینه
پر از رد سم اسب روی بال و پر من
تیکه تیکه فدای تو
تموم پیکرمن
دلم شاد کنار تو رو نیزها سرمن
جون دادن واسط سعادته
این هم از اوج ارادت
بیخبرن این دشمنا
آرزومم شهادت